حقیقتش از سال نود این وبلاگ را گم کرده بودم.امشب کاملا تصادفی آن را پیدا کردم و عجیب و جالب هم بود که فقط یک مرتبه پسورد را اشتباه کردم.خوشحالم که وبلاگم را یافتم.از این به بعد مقالات بلند اجتماعی منتشر می کنم
مگر جناب آقای مهندس علی آبادی سرپرست مقدس نفت و توابع انگلیسی هم
بلد بودند؟؟؟؟
ایشان بعنوان رئیس اوپک انگلیسی را به ظرافت و زیبا و لهجه ایی
کاملا جدید صحبت فرمودند و به این طریق مشت محکمی زدند بر دهان
کسانی که تا کنون انگلیسی را صحیح و بدون غلط و لهجه حرف میزدند
آقای علی آبادی یکی از کارشناسان مهم دولت هستند که در زمینه های مختلف
ورزشی پیشینه ایی قابل تامل دارند ولی در سمت سرپرست وزارت خانه
نفت و توابع جدیدا کار خودشان را شروع کرده اند که در سخنرانی افتتاحیه اجلاس
اوپک و یا چیزی شبیه این توانستند در همان ست اول
زبان انگلیسی را سه بر صفرناک دوان کنند
من برای ایشان موفقیت بیشتری آرزو دارم و خوشحالم که توانستند با یک
آفتابه ایرانی به زبان استعمارگر پیر گ.. بزنه گور پدر منافع ایران
شخصی از مقابل کارگاه لحافدوزی عبور میکرد.او مشاهده کرد که لحافدوز
با چوب دستی تشک دوخته شده را میزند . فرد میدانست که پنبه را با کمان
حلاجی میکنند ولی نمیدانست علت چوب خوردن تشک پس از آماده شدن چیست
لذا وارد کارگاه شد و سئوال خود را با لحافدوز در میان گذاشت و این پاسخ
را شنید.
من این تشک را میزنم تا دیگر جرات نکند آنچه را که بعدا می بیند بر ملا کند
من تشک را میزنم تا هرگز زبان باز نکند و نگوید که چه اعمالی را مشاهده
کرده است
من این تشک را میزنم تا یادش باشد که اسرار را هویدا نکند
این قصه با کمی تلخیص گفته آمد تا دکتر متوجه باشد .بیت
هزار مرتبه سعدی ترا نصیحت کرد
که نقل مجلس مارا به محفلی نبری
من خواهش میکنم آقای دکتر فیلم مردی برای تمام فصول را
یکبار دیگر ببینند سخنان کرامول خیلی عمیق و بجا بود
ولی هیچ منطقی در برابر تیزی تبر برندگی ندارد
بقول معروف زور پدر منطق را در میاورد
راستی دکتر بازی رولت روسی هم بازی جالبی است
اگر دوست داری ادامه بدهی بد نیست این بازی را
هم یاد بگیری
خوشحالم که در این وبلاگ اعلام کنم که دیگر فرهنگ و روش
حقانیت از طریق فهم دردناک به پایان رسیده است
لطفا به جملات زیر توجه کنید. این جملات دیگر اثری ندارند
و دیگر مورد تائید اجتماع و مردم نیست
جملات
روی تصویر دست خونآلود گفته میشود{این سند جنایت فلانی}
روی تصویر حمل جنازه گفته میشود{ شهادتت مبارک}
ما برای استقرار این رژیم صدها هزار شهید خونین کفن
تقدیم کرده ایم
شهر شهید پرور......
آب قرمز رنگ درفواره میادین و گورستانها
فعلا ثابت شده که زرنگترهاشان زنده مانده اند. همان روزها
که آقای رفسنجانی در تریبون مجلس شهادت شهیدان را تبریک و
تسلیت میگفت پسرانش در جای امنی مشغول تحصیل بودند
البته نام این بنده خدا را چون میشود گفت گفتم وگرنه همه از
یک جنس و به اصطلاح سر وته یک کرباسند
امروز شاهد اتفاقی بودم.دوست دارم بیطرفانه گزارش کنم
در شمال خیابان میرداماد کمی پائینتر از مسجد الغدیر که ما جهت شرکت
در مراسم ختمی به آنجا رفته بودیم یک خیابان یکطرفه وارد بلوار میرداماد
میشود.پس از مراسم ختم از پائین وارد خیابان مزبور شدیم تا به اتومبیل سواری
برسیم و بخانه برویم .صفی از ماشینهای سواری گوناگون به آهستگی وارد
میرداماد میشدند و بسمت راست می پیچیدند و میرفتند.ناگهان همین خیابان
خلوت شد ما به سی چهل متری اتومبیل خودمان رسیده بودیم.سر چهار تنگی
که ظاهرا تقاطع خیابان زرنگار است سمت چپ خیابان یک وانت مزدا پارک
شده بود که مقداری اثاثیه منزل در قسمت بارش بود. و ماشین ماهم درست
در مقابلش پارک شده بود نتیجتا پیچیدن بسمت چپ برای یک اتومبیل کمی سخت
شده بود ولی بالاخره ماشین سواری گران قیمت که راننده آن جوانی بود
پیچید اما یک مترآنطرفتر ماشین توقف کرد و جوان با عصبانیت پیاده شد و
با لگدی محکم آینه وانت بار را شکست . بعد سوار ماشینش شد و رفت.
من از رفتار جوان ترسیدم